دل تو عرصه ازلی خلقت است.
گوش کن که چه خوش ترّنمی دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، نمی تپد، بل حسین حسین می کند.
کجاست آن که زنجیر جاذبه خاک را از پای اراده اش بگشاید و
هجرت کند،
از خود به بستگی هایش،
تا از زمان و مکان فراتر رود و خود را به قافله سال شصت و یکم
هجری برساند و در رکاب امام عشق به شهادت رسد؟
و از آن پس دیگر،این باد نیست که بر تو می وزد،
این تویی که بر باد می وزی.
و از آن پس دیگر، آن تویی که بر زمان می گذری،
و آن تویی که مکان را تشرّف حضور می بخشی.
یعنی نه اینچنین است که کربلا شهری درمیان شهرها باشد
و عاشورا روزی درمیان روزها؛
زمین سراسر پهن دشت کربلاست و کربلا ما را به خود فرا
می خواند.
کربلا ما را به خود فرا می خواند.
آری، پیروزی با ماست،چرا با ماست.
کربلا ما را به خود فرا می خواند و آن سوی تر، «قدس» است
در اسارت «شیطان»...
و راه قدس از کربلا می گذرد.
(شهید آوینی)